ارتباطات و کوچینگ
1400-06-14
ارسال شده توسط اتاق 8
1.03k بازدید

ارتباطات و کوچینگ
- کوچینگ وسیله و مهارتی است برای ارتباطات و ارتقا انسانها نه صرفا یک حرفه و حتی بعنوان مهارت زندگی کمک میکند که ارتباطات غنیتری ایجاد کنیم و درنتیجه این ارتباطات، انسانهای شادتر و موفقتر و قدرتمندتری باشیم.
- کوچینگ بر خلاف سایر رشتهها وسیلهای است که میتواند بودن ما را به بودنی در مشارکت با دیگران تبدیل کند برای اینکه بتوانیم بهتر به رشد هم کمک کنیم و به انسان های بهتری تبدیل شویم و ازین منظر چیزی بیشتر از یک حرفه است .
- شعار فروش کوچینگ بسیار جذابست چرا که ارضا نیاز به آزادی و نیاز به بقا و نیاز به عشق واحساس تعلق را وعده میدهد و عدم رضایت از موقعیت فعلی کافیست تا به کوچینگ روی آوریم چرا که میشود تنها با این شغل نیازهای اصلی انسان برآورده شده و خوشحال و شاد باشد، بعبارتی کوچینگ شغلی است که بصورت مجازی و با ساعات آزاد و مستقل است و از طرفی با در ارتباط با دیگران بودن مسیری برای کسب شهرت و شناخته شدن و ارتباطات بیشتر فراهم میکند و در نهایت با تاثیرگذاری دراین حرفه به معنای زندگی دست مییابیم چرا که زندگی در دگربودگی و در ارتباط با دیگری معنا پیدا میکند .
- در حالیکه کوچینگ میتواند یک فرهنگ و پاسخی به نیاز جامعه امروز برای بهتر زیستن باشد ولی صرفا به یک شغل تنزل یافته است.در حقیقت فارغ از مهارتها و صلاحیتها، کوچینگ به مدل ذهنی و دانش نیاز دارد تا بتوان این نوع بودن را به خوبی شناخت و در درون رشد داد، بعبارتی یک مدل ذهنی که این فرهنگ یادگیری را که انقلابیست در مقابل فرهنگ سرزنش، پوشش دهد، زمانیکه فرهنگ علت و معلولی و مقصریابی درون فرد متوقف میشود به یادگیری میپردازد و این فرهنگ که با شراکت، به رشد انسانها در کنار هم منجر میشود و کمک میکند تا جور دیگر بیندیشیم و رفتار دیگری انجام دهیم و در نتیجه یاد بگیریم، به تنهایی اتفاق نمیافتد چون کوچینگ یک همراهیست و همه این برکات را با ارتباط ایجاد میکند، ارتباط با خود و دیگری، در سلف کوچینگ یا کوچینگ با دیگری یا کوچینگ گروهی یا سازمانی، باید به شراکت کردن و برای یک هدف مشترک جنگیدن و در کنار هم رشد کردن و در نهایت به رشد و بهترین شدن دیگری رسید و نمیشود با دیگری در دریای رشد وارد شد و شنا کرد ولی خود شناگر ماهری نشد. با دیگران رشد کردن و همراه دیگران شدن و آنها را در مسیر یادگیری همراه کردن با عصاره آگاهی و مسئولیت پذیری.
- طبق مطالعهای که در زمینه اثربخشی درمان یعنی پیشبینی میزان موثر بودن آن انجام شده، ۲ مورد بر اثربخشی درمان موثر است:
۱. رابطهای که با مراجع ساخته میشود
۲.شخصیت مراجع
بعبارتی روش درمان مهم نیست. و ازآنجا که شخصیت مراجع، تحت کنترل ما نیست دراینجا هم رابطه نقش مهمی را ایفا میکند.
- مهمترین چیزی که می توان به انسانها خصوصا نوجوانان آموخت، حل مساله و خودآگاهی و کنترل هیجانات و چگونگی برقراری ارتباط است.
- غنای زندگی ما درگرو غنای روابط ماست رابطه برای اثرگذاری بر دیگران و یادگیری اهمیت زیادی دارد و کوچینگ یک روش جذاب برای توسعه ارتباط است که از طریق هدفگذاری، برای یادگیری ارتباط بهتر با دیگران انگیزه ایجاد میکند و برای غنی شدن زندگی، ارتباط بهتر برقرار کردن، هدف مقدستری نسبت به کسب و کار است چرا که کسب و کار هم وابسته به ارتباطات ماست و هرچقدر این ارتباطات تاثیرگذارتر باشد موفقتر خواهیم بود.
- بعنوان سفیران کوچینگ، فرهنگ کوچینگ را گسترش دهیم تا کوچینگ، یک صلاحیت برای والدین و معلمان و مدیران و …باشد. با گسترش این فرهنگ به انسانها برای به خوب قانع نبودن و حرکت در جهت عالی شدن کمک میکنیم.
- ابتدا باید برای خود، شایستگی ایجاد کرده و انقدر درآن شایستگی پیش برویم که تبدیل به شایستگی متمایزکننده شود و سپس این شایستگی را به شکل محصول برای فروش ارائه دهیم و برای ارائه خوب، این مزیت را به مزیت رقابتی تبدیل کنیم. در یادگیری کوچینگ، شایستگی متمایزکننده ما می تواند کوچینگ نباشد و تنها باعث افزودن یک مزیت به ما شود.
- کوچینگ شغلی است که در آینده قابلیت جایگزینی توسط رباط را ندارد و حتی اگر این فرهنگ، با اسم کوچینگ ادامه پیدا نکند بشر دریافته است که ارتباطات بین فردی و مشارکت در فرآیند خلاقانه و تفکر به بهترین شدن، فرهنگی است که بشر حاضر به از دست دادن نیست، بنابراین به کوچینگ بعنوان یک صلاحیت که قابلیت افزوده شدن به تمام حرفهها را دارد و هر حرفهای را انسانیتر خواهد کرد بپردازیم و برای رشد، نه صرفا پیشرفت، درکنار انسانها باشیم.
- تستهای حرفهای مانند گالوپ، تست هالند، تست نئو وتحلیل آن و کوچینگ، برای تشخیص گرایش شغلی و تصمیمگیری دراین زمینه کمککننده هستند.
- در تئوری انتخاب، معتقد میشویم که بزرگترین چیز برای رفع نیازهای ما ارتباطات است و برای بهتر کردن ارتباطات سعی کنیم کنترل نکنیم و کنترل نشویم.
- در گفتگوی بدون خشونت (NVC)، ارتباط خوب، ارتباطی بدون خشونت است و زبان زرافه را که زبانی است که در آن ایثار از صمیم قلب و دریافت همدلانه است مطرح میکند.
- مهارتهای زندگی، به ما یاد میدهد که چگونه نه بگوییم و جراتورزی کنیم و در مقابل خواستههای نامناسب دیگران از خود دفاع کنیم.
- کوچینگ توانسته یک آموزش جامع و یکپارچه ایجاد کند بطوری که همه این نظریهها را بطور غیرمستقیم در برمیگیرد و میگوید یک گفتگوی موثر باید برنامهریزی شده باشد نه سناریو نویسی شده، یعنی قبل از هرچیزی برمبنای مشارکت دو طرف گفتگو اتفاق میافتد، این هدفمند بودن، ویژگی غایب سایر نظریههایی است که بر روی رابطه کار میکنند و پیش از هرچیزی دو طرف در مورد منظور و غایت گفتگو با یکدیگر به توافق میرسند که این توافق در ایجاد اعتماد و جلوگیری از سو تفاهم بسیار موثر است. بنابراین در کوچینگ، گفتگو باید آگاهانه و هدفگذاری شده باشد، چیزی که در سایر روابط وجود ندارد و این مزیت رقابتی کوچینگ در ارتباط است و با تجربه بیشتر کوچینگ، عصاره گفتگو زودتر برای کوچ پدیدار میشود.
- ارتباط موثر ایجاد نمیشود مگر اینکه هم آفرینی شده باشد یعنی گاهی کوچ خود را کنار کشیده و مسئولیت را به مراجع واگذار میکند که توافق در ابتدای جلسه و همسطحی ایجاد شده، این موضوع را به مراجع القا میکند. در واقع بزرگترین ارزش افزودهای که کوچ در کوچینگ ایجاد میکند هم آفرینی رابطه است وپس ازآن، سایر موارد مانند اعتماد و صمیمیت میتوانند خودبخود ایجاد شوند، اعتماد ایجاد شده در روابط کوچینگی نیز در سایر روابط دیده نمیشود. بطور مثال در اتحاددرمانی بدلیل وجود مداخله، اعتماد ایجاد نمیشود.
- اعتماد و صمیمیت به کوچ یادآور میشود که در ارتباطاتش همه نیازهای انسانی را در نظر گیرد چرا که ارتباط در رفع نیازها شکل میگیرد و کوچ یاد میگیرد که به عزت نفس و اعتماد به نفس و تمامیت خود، بعنوان ابزاری از رابطه، نیازمند است و نقطهای که اعتماد در مثلث اعتماد ساخته میشود اعتماد کوچ به خودش است.
- در هر نظریه روانشناختی، میتوان ردپای بدبینی به انسان را دید اما در کوچینگ نمیتوان با انسانی که به او بدبین هستیم وارد مشارکت شد.
- حداقل نیاز جامعه، خوش بینی به انسان است و همواره به میزان کافی دلایل برای بدبینی به انسان وجود دارد و خوش بینیای که باید ایجاد کرد در واقع تلاش دوطرفه ایست برای دوست داشتن یکدیگر و زندگی خوب، زندگی در سایه عشق است.
- در کوچینگ، رابطه یک هویت است، در منشور اخلاقی ICF، تعاریف در مورد کوچ و کوچی و کوچینگ و رابطه کوچینگی وجود دارد.
- بعد از توافق چیزی میان طرفین ایجاد میشود بالاتر از آنها، که رابطه ایجاد شده بین آن دو است. توسعه رابطه سبب ایجاد حضور میشود، در حضور دیگری بودن به سبکی باز و قابل انعطاف و با دیگری هویت یافتن و دگربودگی را بعنوان غایت رشد انتخاب کردن و به وابستگی متقابل رسیدن و حضور در مقابل مراجع چنانچه گویی هرلحظه رقصی در جریان است. چنین رابطهای، ارتباط را به یک نوع مغزورزی تبدیل میکند یعنی ساختار مغز بعد از مدتی تجربه در کوچینگ، در جهت بهبود تغییر مییابد. چنین حضوری را جای دیگر نمیتوان یافت و این دلایل است که کوچینگ را به فراتر از یک حرفه تبدیل میکند و سبب اعتیاد ما به منش و نگاه کوچینگی میشود و بعد از ایجاد چنین رابطهای، برای تاثیرگذاری، از ابزار شنیدن فعال استفاده میکنیم که آغاز گفتگوست برای کاشتن بذر آگاهی که ما هم از آن بهره مند میشویم. در حقیقت ارتباط میان شمس و مولاناست که شمس و مولانایی در آن وجود ندارد و بعبارتی هردوطرف هم شمس هستند و هم مولانا یعنی جاییکه عاشق را از معشوق نمیتوان تشخیص داد و این لحظهای است که کوچینگ در حال اتفاق افتادن است و رشد و مسئولیت پذیری ایجاد میکند.
- وقتی کوچ وارد فرآیند کامل مشارکت میشود و ذهنش را ازایجاد ارزش افزوده دور میکند، میپذیرد که صرف حضور داشتن در مقابل مراجع، میتواند ارزش ایجاد کند. وقتی انسان به تمامی شنیده میشود بزرگترین هدیه ممکن را دریافت میکند زیرا که انسانها در کمبود توجه زندگی میکنند و برای شنیده شدن دست به هرکاری میزنند و در فرآیند کوچینگ نه تنها به تمامی شنیده میشوند بلکه پذیرفته میشوند و به تمامی رشد میکنند.بعبارتی یک کوچ مسئول نتیجه بیشتری نیست و اگر همین یک فضیلت را به مراجع هدیه دهد اورا سیراب مینماید زیرا در جای دیگری به او داده نمیشود و درحقیقت ارزش، همین حضور کوچ است که با دادن کمیاب ترین منبع به مراجع، به سمت دیگری از مشارکت میرسد.
منبع: خلاصه گفتگو از رویداد اتاق8 گفتمان خردجویان کوچینگ.
برگزار شده در تاریخ 7شهریور 1400
برچسب ها:
اتاق 8
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.